تو آمدی و روشنی روز و شب شدی از جنس نور بودی و زهرا نسب شدی
در قامتت اگرچه قیامت ظهور داشت الگوی بندگی و وقار و ادب شدی
هم چشمهای روشنت آئینه رجاست هم صاحب جلال و شکوه و غضب شدی
باید که ذوالفقار حمایل کنی فقط وقتی که تو به شیر خدا منتسب شدی
در هیبت و رشادت و جنگاوری و رزم تو اسوه زهیر و حبیب و وَهب شدی
در دست تو تلاطم شمشیر دیدنی ست فرزند لافتایی و شیر عرب شدی
فرمانده سپاهی و آب آور حسین ای نافذ البصیره ترین یاور حسین
شاعر: یوسف رحیمی